سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«بی گمان ابراهیم (خود به تنهایی) امتی مطیع خداوند وپاکدین بود و از مشرکان نبود .»، روایت شده است که وی آموزگار نیکی ها بود . [در تفسیر سخن خدای متعال]

اهل بصیرت را با شهر کوران چه ‌کار !

سیدمرتضی آوینی


ماه‌ها از پایان جنگ و بسته شدن باب جهاد فی سبیل‌الله گذشته است و برای بسیاری جنگ دیگر جز خاطره‌ای دور از یک دوران سپرده شده هیچ نیست. اما برای آن که قسمتی از وجود خویش را در جنگ نهاده است چگونه پایان یابد؟

برای او جنگ خاطره‌ای دور از یک دوران سپرده شده نیست... باب جهاد را خداوند بر من و تو بسته است، اما برای او همچنان مفتوح است، چرا که چشمانش دیگر بازنگشته‌اند. دلاوری دیگر پاهایش را نثار مجد و عظمت اسلام کرده است و اگر چه در دار بقاء آنجا که من و تو را پای رفتن نیست او پاهایش را در نزد خداوند خواهد یافت، اما اینجا دار فناست و آنچه فانی شدنی است بازنمی‌گردد.... و او هم در انتظار معجزه نیست و رضای خویش را در رضایت خداوند می‌داند، اگر چه جوان است و هنوز ازدواج نکرده است. اما برای او جنگ تراژدی نامطلوبی از یک دوران غمبار نیست، خورشید حیات بخشی است که هنوز در آسمان سینه‌اش روشن است. شیطان می‌خواست که با قدرت سلاح بر جهان حکومت یابد و مؤمنین با گوشت پوست و رگ و استخوان در برابرش ایستادند. بمب‌ها و موشک‌هایش را به جان خریدند و در فضایی آکنده از بخارات مرگبار شیمیایی از استقلال و شرف و عزت خویش دفاع کردند... و هرگز در برابر عمل خویش مزدی نخواستند. اما اکنون که علی الظاهر جنگ خاتمه یافته است آیا باید در فراموشکده‌ها و غفلتکده‌های اذهان من و تو در هیاهوی شهر گم شوند و... شاید جنگ خاتمه یافته باشد، اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت و زنهار این غفلتی که من و تو را در خود گرفته است، ظلمات قیامت است. آنگاه که آسمان انفطار یابد و ستارگان پراکنده شوند. آنگاه که دریاها شکافته شوند و انسان‌ها سر از قبرها بردارند، خواهند دانست که چه پیش فرستاده‌اند و چه واپس نهاده‌اند.

یا ایهاالانسان چیست آنچه تو را فریفته و بر آفریدگارت غره داشته است؟ آفریدگاری که تو را آفریده است و استوار داشته بر این صورت پرداخته است. اما حاشا و کلاً که شما روز جزا را تکذیب می‌کنید و...

و توچه می‌دانی که روز جزا چیست؟ آن روز که کسی را بر دیگری اختیاری نیست و فرمان هر چه هست خاص خداست. اهل بصیرت را با شهر کوران چه کار؟

و مگر نه اینکه آن بخارات شیمیایی جهنمی که چشم تو را بازگرفته‌اند در کارخانه‌های همین شهرها و شهرهای چنین (شهرهای آلمان و دیگر کشورهای غربی) ساخته می‌شوند؟ شمس جهان آرا به میهمانی موش‌های کور آمده است و آنان درنمی‌یابند و اصلاً چگونه دریابند وقتی که چشمان باطن‌شان کور است و هیچ چیز را جز خود و اهواء رنگارنگ خود نمی‌بینند؟

اگر نه جانبازی که چشمان ظاهرش را اسلحه مرگباری کور کرده است که در کارخانه‌های اینان ساخته می‌شود، حجتی است که خداوند بر آنان تمام کرده است. کجاست وجدان بیداری که چشم بدین عبرت بازکند؟

جانبازی که چشمان خود را در راه اقامه عدل باخته است و استقرار احکام خدا بر زمین... اما این سخنان آن همه از این دیار مرگ زده و ساکنانش دور است که کسی بیدار نمی‌شود « و ما انت بمستمع من فی القبور ».

مردگان خفته در قبرستان اهواء نفس، اسیران سیاه چالهای شهوات، ساکنان دیار ظلمت جاودانه‌اند. منجی بشر و بشیر عشق را آری، بسیجی جانباز را در شهر کوران باور نخواهند کرد، اگر نه آنان را می‌گفتم که شفای کوردلی خویش را از تو بخواهند از تو که حدقه چشمانت خالی است، اما چشمان باطنت سرشار از شهود هفت آسمان و زمین است...

ای منجی بشر، بشیر عشق بسیجی !تو کجا و اینجا کجا؟ این غربی‌ترین مغرب حقیقت بر گستره سیاره رنج... اینجایی که خفتگانش را جز نهیب مرگ چیزی بیدار نخواهد کرد... جز مرگ و صوراسرافیل. آنگاه که آسمان انفطار یابد و ستارگان پراکنده شوند.

آنگاه که دریاها شکافته شوند و انسان‌ها سر از قبرها بردارند، خواهند دانست که چه پیش فرستاده‌اند و چه واپس نهاده‌اند... یا ایهاالانسان! چیست آنچه تو را فریفته است و بر پروردگارت غره داشته است؟ و توچه می‌دانی که روز جزا چیست؟ آن روز که کسی را بر دیگری اختیاری نیست و فرمان هر چه هست خاص خداست. اهل بصیرت را با شهر کوران چه کار؟

کارگردان: نادر طالب‌زاده

فیلمبردار: صادق میانجی

صدابردار: مجید مصدق

نویسنده و گوینده متن: شهید سید مرتضی آوینی

تهیه شده: در سال 1368 کلن، آلمان، خانه جانبازان



::: پنج شنبه 88/9/5 ::: ساعت 7:9 صبح :::   توسط بصیرت 
نظرات شما: نظر